پارت پنجاه و دوم :

یه ربعی می شه روی کاناپه تو هال خونه ی سامان نشستم؛بی قرار و آشفته.عصبی و بیخوابم اما باهیچ کس نمی تونم حرف بزنم.صبح فقط از کنار افسون فرار کردم و به اینجا پناه آوردم.با انگشت چشمهای بیخوابم رو‌می مالم که صدای سندلهاش روی سنگ فرش خونه شنیده می شه.موهای فرش مثل یه جنگل انبوه بی نظمه.دو تا نسکافه روی میزمی ذاره و با همون شلوارک چهارخونه و رکابی سفید گشادش رو به روم‌ می‌شینه.
-بزن شارژ ش

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۳۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    00

    بسیار ممنون بابت این رمان زیبا

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۵ روز پیش
  • هلنا

    00

    حاجی داوود دیگه واقعا متوازی الاضلاع عشقی وارد شد سرور حنا افسون

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    دیگه استاد جوون دانشگاه بودنه و دردسراش😅

    ۲ هفته پیش
  • زهرا

    00

    من این رمانو خیلی دوس دارم ممنون از قلم زیباتون وقتی میخونی غرق میشی تو رمان

    ۳ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    خوشحالم که رمان رو دوست دارین.ممنون از همراهیتون

    ۲ هفته پیش
  • ارسام

    10

    رمان قشنگی

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۴ ماه پیش
  • ساناز

    10

    ❤️❤️❤️❤️

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.